good thing
هنوز زوده اینا بخوان باورت کنن مشکلات میخوان لاغرت کنن
توام خستهای ولی داری مجنگی منم حالم بهتره از وقتی میخندی
قدم قدم تشنه ام نه امروز یه عمره زدم خیره سرمو اتفاق بینه قلمو دستم در آخرین حس نفسم
باقی موندم هستم یه عمر اگه خواب میموندم از عمد نمیدونم چه شکلی میرفتمو باز اومد گرفت دستم
توی اتاق باریکه نوره با اینکه هنوز تاریکه کوه این یه جاده پر از نفسه در حالی که من هنوز توی خودم قفسه
از مغزم گرفتن به قلبم دادن تو بیمرزیها بود که مرزم دادن نمیدونم هرشب خوابم یا درست این چیزیه که در سر دارم
این اتاق به اون اتاق و حد فاصلم فقط بلند شدنه چنتا نفس عمیق کشیدمو بازم خوشحالی از خودم شدنه
زندگی اگه معنی نمیده خوب بهش میبخشم یه جاده بود دلش میزد منو فکر میکرد که ولش میکردم
میرفتم اما نمیرفتم